بتهوون یکی از موسیقیدانهای معروف آلمانی محسوب میشود که نام و شهرتش، آهنگسازان و شنوندگان زیادی را تحت تأثیر قرار داده است. این شخصیت یکی از تأثیرگذارترین موسیقیدانان در دوران کلاسیک بوده که آثار ارزشمند و شناخته شدهای از قبیل سمفونی سوم، پنجم، نهم و ... را از خود برجای گذاشته است. اما چه چیزی باعث شده است که با گذشت 250 سال از تولد او، آثارش همچنان مورد توجه باشند؟ بررسی زندگینامه بهتوون به این پرسش پاسخ خواهد داد.
زندگینامه بتهوون
"لودویگ ون بتهوون" 17 دسامبر 1770 در شهر بن به دنیا آمد. پدرش، یوهان ون بتهوون خواننده و آهنگساز بود. خانوادهی آنها از پنج فرزند تشکیل میشد و اصالتاً بلژیکی بودند. لودویگ به خاطر رفتارهای ناعادلانهی پدرش دوران کودکی بسیار سخت و غمانگیزی داشت اما با این حال توانست به چنان درجهای از محبوبیت برسد که امروزه بعد از 250 سال همچنان نامش در عرصهی موسیقی بر سر زبانها است.
کودکی متولد شده با غم
متأسفانه "لودویگ ون بتهوون" در شرایط بسیار بدی به دنیا آمد. تولد او همزمان با مرگ برادرش "لودوینگ ماریا" بود. او به علت بیماری و در سن 2 سالگی از دنیا رفت. همین موضوع باعث شده بود، سایهی غم تا لحظات پایانی زندگیاش با او همراه باشد. بتهوون از همان کودکی متوجه شد که کوچکترین شیطنت از طرف او، پدرش را به شدت عصبانی میکند. مادرش نیز برای جبران رفتار ناعادلانهی پدرش، مدام داستانهایی از "کپل میستر" (پدربزرگ لودویگ) برایش تعریف میکرد. هدف او از این کار ایجاد نگرشی مثبت از یک مرد در ذهنش پسرش بود. از آن زمان به بعد کپل به الگویی برای زندگی بتهوون تبدیل شد. یوهان بعدها برای تأمین مخارج خانه تصمیم گرفت از لودویگ یک پدیدهی موسیقی بسازد. با این هدف بتهوون آموزش پیانو را از سن 5 سالگی شروع کرد. "جرالد وگلر" دوست لودویگ در این باره گفته است: «هر زمان که از پنجره به خانهی آنها نگاه میکردم او را در حالی که نوک انگشتانش را به سختی به پیانو میرساند، میدیدم». او در کودکی بسیار بااستعداد بود اما هیچ نشانهای از نبوغ نداشت. یوهان نیز بعد از اجرای اول کنسرتش متوجه این موضوع شد و از پسرش فقط برای کسب درآمد استفاده میکرد. از نظر پدرش همین که لودویگ میتوانست دوستانش را سرگرم و درآمد اندکی کسب کند، برایش کافی بود. مادرش نیز که از زندگی زناشویی خود ناراضی بود، سعی میکرد با سوزندوزی بخشی از مخارج خانه را تأمین کند. همین توجهها و محبتهای او باعث وابستگی شدید بتهوون به مادرش شده بود به گونهای که او را تنها حامی و دوست صمیمی خود میدانست.
آموزش پیانو به بتهون با چاشنی ضرب و شتم
یکی از تلخترین خاطرات بتهوون، دوران آموزش پیانو توسط پدرش بود زیرا همیشه پایان یادگیری و آموختن با گریههای او همراه میشد. یوهان یک خوانندهی شکست خورده بود. به همین دلیل با سختگیریهای بیش از حد تلاش میکرد تا آرزوهای خودش را به وسیلهی پسرش محقق کند. از این رو اگر لودویگ در اجرای نتها اشتباه میکرد، مورد تنبیه قرار میگرفت. یوهان برای تحقق رویاهایش، حتی فرزندش را از رفتن به مدرسه، از سن 10 سالگی منع کرد زیرا معتقد بود با هوش و استعدادی که بتهوون در زمینهی موسیقی دارد، میتواند پول خوبی برای خانوادهاش به دست آورد.
آغاز معروفیت بتهوون
اولین اجرای موسیقی بتهوون در سن 8 سالگی و در تاریخ 26 مارس 1776 برگزار شد. بتهوون در سن 12 سالگی به چنان موفقیتی رسید که معلمش در مجلهی موسیقی نوشت: «اگر لودویگ این چنین ادامه دهد، بدون شک موتزارت جدید خواهد بود». لودویگ بتهون به تدریج جایگزین پدرش شد. ابتدا مخارج خانه را تأمین میکرد و سپس ادارهی خانواده را برعهده گرفت. در این سن قطعهای با نام "آوازی برای نوزاد و مرثیهی مرگ سگ" نوشت سپس با هدف ادامهی آموزشهایش و ملاقات با موتزارت در سال 1787 به وین سفر کرد. موتزارت در ابتدا به دلیل نامرتب بودن لباسها و چشمان خاکستری بتهوون با تردید از او پذیرایی کرد اما به محض شنیدن آوای نواختن پیانو توسط او گفت: «نام این پسر را به خاطر بسپارید. او روزی مردم را وادار خواهد کرد که دربارهاش بحث و گفت و گو کنند». این موسیقیدان در دوران جوانی پیشرفت چشمگیری داشت. اما متأسفانه به علت بیماری سخت مادرش مجبور به بازگشت شد. او مادرش را در سال 1787 از دست داد. این غم باعث شد تا بتهوون خاطرات و دستهای زخم شدهی مادرش در اثر سوزندوزی را با موسیقی پیوند بزند. از این رو آهنگهایی نواخت که بیش از هرکس خود او را آرام میکرد. به تدریج همهی افرادی که در عرصهی موسیقی سررشتهای داشتند، او را شناختند. سرانجام در سال 1792 به وین رفت و تا هنگام مرگش در آن جا زندگی کرد. او اولین سمفونی خود را در سال 1800 و در وین اجرا کرد. امروزه تمام آهنگهای این موسیقیدان برجسته در طبقهبندی کلاسیک قرار داده میشوند. آثار او شباهت بسیاری به موسیقی موتزارت دارد.
ناشنوایی و تأثیر آن در زندگینامه بتهوون
لودویگ بتهوون از اواخر 20 سالگی به تدریج شنوایی خود را از دست داد. به گونهای که در سن 48 سالگی به طور کامل ناشنوا شد. او در ابتدا با مشکل وزوز گوش مواجه بود. طبق مطالعت جدید دلیل بیماری او وجود نوعی حصبه تعیین شده است اما بتهوون بدون توجه به بیماریاش به آهنگسازی ادامه داد. او تمام آواها و هارمونیهای موسیقی را در ذهنش تجسم میکرد. سمفونی نهم خود را زمانی که شنواییاش را تا حد زیادی از دست داده بود، تمام کرد. این قطعه از همهی آثار او مشهورتر محسوب میشود که شاعران آلمانی بسیاری از جمله فردریش شیلر را تحت تأثیر قرار داده است. او حتی در اولین اجرای این شاهکار در مارس 1824 نتوانست صدای تشویق دیوانهوار حضار را بشنود. این اثر همچنین به عنوان الگوی موسیقی پاپ در سال 1970 شناخته شد. بتهوون سرانجام در 26 مارس 1827 و در سن 58 سالگی به علت نارسایی کبد از دنیا رفت. با آن که در جوانی فردی شاد و شوخ بود، اما در میانسالی به شدت بدخلق و تند مزاج شد. به گونهای که رفتارهای خشن او باعث خودکشی کارل، برادرزادهاش شد. بتهوون دلیل این تغییر رفتارش را ناشنوایی میدانست.
پایان دوران موسیقی کلاسیک با بتهوون
دوران موسیقی کلاسیک در وین با لودویگ ون بتهوون خاتمه یافت. او آغازگر سبک رمانتیسم و موسیقیدانی انقلابی بود. به جای داستانها، پیرنگهای کوتاه را ترجیح میداد زیرا اعتقاد داشت راحتتر شناخته میشوند. این کار را میتوان در سمفونی پنجم او مشاهده کرد. بتهوون 240 اثر از جمله سمفونی، کنسرتهای پیانو، قطعات چهارتایی برای سازهای زهی و یک اپرا از خود برجای گذاشته است. زندگینامهی بتهوون به جوانان نشان میدهد که با تلاش و پشتکار زیاد میتوان از همهی موانع پیش رو برای رسیدن به هدف عبور کرد.