هستند کودکانی که با والدینی دارای یک بیماری مزمن، ناراحتکننده یا احتمالاً کشنده زندگی میکنند. والدین ممکن است یک بیماری لاعلاج مانند سرطان پیشرفته، یک بیماری مزمن مانند دیابت یا بیماری قلبی یا یک وضعیت کوتاه مدت دورهای یا حاد مانند میگرن شدید داشته باشند. این والدین ممکن است در بیمارستان بستری شوند یا از دورههای کوتاه مدت یا طولانی مدت ناخوشی در خانه رنج ببرند.
کودکانی با والد یا والدین بیمار چه مشکلاتی دارند؟
وقتی یکی از والدین بیمار باشد، به دلیل مراقبت و رسیدگی به بیمار نقشها و وظایف در خانواده تغییر میکند و هر کدام از افراد باید وظایف جدیدی را بر عهده بگیرند. مثلاً اگر مادر خانواده بیمار شود پدر مجبور است بهغیر از کارهای خود وظایف مادر را نیز بر عهده بگیرد و علاوه بر آن زمانی را هم صرف مراقبت و پرستاری از بیمار کند و در این تغییر برنامه، شرایط کودک نیز عوض میشود. در این موقعیت، کودکی که تا قبل ازبیماری فقط نقش فرزند خانواده را داشته و مورد حمایت پدر و مادرش بوده است به ناگه با مسئولیت برخی کارها مانند کمک در پرستاری از بیمار، انجام کارهای خانه، انجام تکالیف مدرسه بدون کمک والدین روبرو میشود. علاوه براینکه درک و پذیرفتن بیماری و نگرانی و اندوه حاصل از آن بار سنگینی بر روان کودک وارد میآورد و او را به کمک و حمایت اطرافیان نیازمند میکند.
دادن خبر بیماری پدر یا مادر به کودک
دادن خبر بیماری پدر یا مادر به کودک کار دشواری است و استرس و اندوه زیادی به او تحمیل میکند به همین دلیل برخی دادن این خبر را به تعویق میاندازند. نحوه اطلاع رسانی به فرزندان در مورد بیماری والدین همیشه به سن و مرحله رشد آنها بستگی دارد. معمولاً کودکان تا سه سالگی درک درستی از بیماری ندارند اما پس از سه سالگی شرح وضعیت برای کودکان به زبانی ساده امکانپذیر است.
برای بچهها، این دورههای بیماری والدین میتواند ناراحتکننده باشد. بچههای کوچکتر معمولاً وقتی والدین بیمار هستند، گیج میشوند و میترسند. کودکان ممکن است ترس یا اضطراب خود را با موارد زیر نشان دهد:
- داشتن مشکلات خواب؛
- داشتن وحشت شبانه؛
- خیس کردن رختخواب؛
- نشان دادن رفتار بد؛
- داشتن سردرد؛
- داشتن معده درد؛
- نشان دادن کمبود محبت؛
اثرات زندگی با والد/ والدین بیمار
بزرگ شدن با پدر یا مادری مبتلا به بیماری دشوار است. برخی از کودکان زمانی که پدر یا مادر بدحال هستند، پرستاری و مراقبت را برعهده میگیرند یا در کارهای خانه کمک میکنند. سطح استرس و اضطرابی که این کودکان تحمل میکنند به عوامل مختلفی بستگی دارد از جمله:
بسیاری از کودکانی که با والدین بیمار زندگی میکنند، به خوبی از پس این شرایط برمیآیند و ممکن است نسبت به سایر کودکان مسئولتر، همدلتر و مستقلتر بار بیایند. کودکانی که به خوبی از پس این شرایط برنمیآیند ممکن است دچار احساس گناه، اضطراب، خشم و انزوا شوند. آنها دائم درباره بیماری پدر یا مادر خود احساس نگرانی میکنند. برخی کودکان خود را مسئول بیماری والدینشان میدانند یا به این فکر میکنند که ممکن است خودشان هم به این بیماری مبتلا شوند. فرزندان والدین بیمار، ممکن است تمایلی به گفتن بیماری والدینشان به کادر مدرسه و دیگران نداشته باشند. تحقیقات نشان میدهد که این کودکان تمایل دارند به دلیل ترس از رفتار متفاوت، عدم تمایل به ایجاد احساس ناراحتی در دیگران، یا ترس از انگ خوردن احساسات خود را پنهان کنند.
مشکلات کودکانی با والد بیمار
کودکان ممکن است در مواجهه با بیماری والدین خود علائمی نشان دهند که بیان میکنند از شرایط موجود در فشارند:
- تکالیف ناقص؛
- تمرکز ضعیف در کلاس؛
- کاهش عملکرد تحصیلی؛
- تکالیف درسی ناقص ؛
- ظاهر نامرتب؛
- خستگی؛
- تحریکپذیری؛
- گوشهگیری، گریه یا پرخاشگر؛
- افزایش غیبت از مدرسه؛
- افزایش شکایات جسمی، از جمله معده درد و سردرد؛
- جدایی از همسالان یا تغییر در روابط دوستانه و...؛
راهکارهایی برای حمایت از کودک با والد یا والدین بیمار
به او کمک اجتماعی دهید؛
به کودک کمک کنید تا ارتباطات اجتماعیاش را در مدرسه توسعه دهد. او را به داشتن روابط دوستانه تشویق کنید. مهم است که کودک دوستانی همسن و سال داشته باشد که بتواند با آنها صحبت کند و وقت بگذراند. اگر کودک در دوستیابی مشکل دارد، او را با یک یا دو همکلاسی مرتبط کنید که علایق مشابهی دارند یا مایل به دوستی هستند.
به کودکان کمک کنید در مورد ترسهای خود صحبت کند؛
به کودک بگویید که ممکن است از شرایط پیشآمده بترسد اما صحبت کردن در مورد آن اشکالی ندارد. گاهی اوقات کمک به کودکان برای صحبت درباره احساساتشان مفیدتر از هر کار دیگری است.
به طور منظم با کودک در ارتباط باشید؛
به صحبتهای کودک به شیوهای حمایتکننده و بدون قضاوت گوش دهید. گوش دادن و پاسخ به تمام سوالات کودک صادقانه و صمیمانه مهم است. به طور منظم با کودک در ارتباط باشید و به او کمک کنید. برای کودک مهم است که بداند بزرگسالانی حمایتکننده در زندگی خود دارد که میتواند به آنها اعتماد کند.
به او کمک فکری و عاطفی دهید؛
مشکلاتی را که کودک با آن مواجه است تصدیق و تأیید کنید، به عنوان مثال «حتماً تو از این اتفاق خیلی ترسیدی». از کودک بپرسید که در کوتاه مدت چه کاری میتواند انجام دهد تا به خودش کمک کند احساس خوبی داشته باشد. اگر کودک ایدهای ندارد، یک استراتژی ارائه دهید، مانند گفتن: «شاید دوست داشته باشی عکس مامان را در کیف مدرسهات داشته باشی» یا «میتوانی برای پدرت کارت درست کنی». مراقب پاسخهایتان باشید. گفتن: «میدانم چه احساسی داری» مفید نیست. این امر مالکیت احساسات کودک را از بین میبرد و ممکن است باعث شود کودک در آینده کمتر با شما صحبت کند. همچنین گفتن "همه چیز خوب خواهد شد" درست نیست زیرا اگر اوضاع خوب پیش نرود، کودک اعتماد خود را به شما از دست خواهد داد و دیگر برای حمایت نزد شما نخواهد آمد.
کلام آخر
هیچ وقت برای بچهها شنیدن این خبر که پدر یا مادرشان بیمار است خوشایند نیست. داشتن والد یا والدین بیمار میتواند ناراحتکننده و استرسزا باشد مخصوصاً اگر فرزندان شاهد دردکشیدن، وخیم شدن حال و بستری شدن پدر یا مادرشان در بیمارستان باشند. داشتن یک بیماری سخت مانند مشکلات کلیوی یا سرطانهای پیشرفته یا حتی یک بیماری ساده ترس و نگرانی زیادی به کودکان منتقل میکند. آنچه در این میان از دست اطرافیان برمیآید حمایت کردن از کودک در این شرایط بحرانی است. کودکان در این موقعیتها استرس فراوانی را تحمل میکنند و حتی گاهی مجبورند بار سنگین انجام کارهای خانه و پرستاری از بیمار را هم به دوش بکشند. گرچه گاهی این مسائل باعث مسئولیتپذیرتر شدن فرزند میشود اما باید دانست که ظرفیت همه کودکان یکسان نیست و برخی از آنها با قرار گرفتن در این موقعیت از نظر روانی بهشدت در فشارند و به حمایت و کمک بیشتری نیاز دارند.