در گزارشی که از طرف خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس منتشر شده است، کارشناس آموزش و پرورش باقر امیری، در رابطه با تحول در آموزش و پرورش، یادداشتهایی را در اختیار این خبرگزاری قرار داده است که خلاصهای از آن به شرح زیر است: بیشک، آموزش و پرورش، از مهمترین عوامل پیشرفت هر جامعهای است. تجربه نشان داده که چگونگی وضعیت آموزش و پرورش در هر کشوری نشان از رشد و انحطاط آن کشور در طول حیات تاریخی آناست. در حقیقت، چهرهی دنیای امروز به سیستم تعلیم و تربیت برمیگردد و همچون آینهای است که عملکرد نظام آموزشی را نشان میدهد. بر همین اساس میتوان این گونه نتیجه گرفت که جامعهای را پیشرفته میدانند که نظام تعلیم و تربیت و سیستم آموزشی پبشرفتهای داشته باشد و متقابلا داشتن یک نظام آموزشی ضعیف و راکد، نشان از جامعهای است که دچار رکودست. بحث نظام آموزشی به اندازهای مهم و قابل تعمیم است که تمام ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و حتی مذهبی و اخلاقی را در بر دارد و در رابطه با تمامی جامعهی انسانی، صادق میباشد. در رویارویی با بسیاری از چالشهایی که در آینده برای تحقق یافتن اهداف مربوط به توسعه، با آنها رو به رو خواهیم شد، سیستم آموزشی به عنوان یک سرمایهی ضروری و بزرگ تلقی میشود و از مهمترین عوامل موجود برای پیشبرد و واقعیت بخشیدن به آرمانها و اهدافهای هر ملت میباشد.
تحول نظام آموزشی
مهمترین چالش آموزش و پرورش در هزارهی سوم، سیاست تغییر و تحول میباشد. تحول نظام آموزشی و تبدیل سیستم آموزشی فعلی به یک سیستم کارآمد، تاثیرگذار و موثر همان اندازه که مهم است، ضروری نیز میباشد. در واقع باید نگاه جامعه به آموزش و پرورش تغییر کند. در طی تسریع تحول نظام آموزشی، مطالعهی راه و رسوم کشورهایی که در این زمینه، اقدامات مثبتی انجام دادهاند و در تحول نظام آموزشی پیشکسوت بودهاند، میتواند بسیار مفید و موثر باشد؛ در صورتی که اندیشه و اهداف خویش، فراموش نشود.
خاستگاه زمانی تحولات در آموزش و پرورش
خاستگاه زمانی تحولات در آموزش و پرورش به 2 رویداد مهم تاریخی بر میگردد: 1- زنگ خطر بحران جهانی در فرانسه که به رویداد ماه مه معروف است، در سال 1968 اتفاق افتاد. این رویداد از دبیرستانها، دانشگاهها و به طور کلی تمام افرادی که به آموزش و پرورش وابسته بودند و یا این که نظام آموزشی آن دوران، سرنوشت بدی را برایشان رقم زده بود، برخاسته شده بود. این شورش که توسط نسل جوان فرانسه بر علیه نظام آموزشی بر پا شد، از جایی آغاز گشت که اساتید دانشگاهها در سال 1959، برای تغییر و تحول نظام آموزشی؛ به وزیران آموزش و پرورش پیشنهاداتی میدادند که تصویب نمیشد. به همین دلیل دانش آموزان جزوهای با نام « دانش آموزان دبیرستانی حرفی برای گفتن دارند» منتشر کردند و خواستار مشارکت در برنامهریزیهای مدرسه شدند. آن زمان فرانسه به سقوط تهدید شده بود، و بعد از آرام شدن اوضاع و برقرار کردن نظم؛ اعتراف کرد که تمرکز بر آموزش و پرورش، مانعی برای پیشرفت شده است، بنابراین بدون توجه به نیازها و رقابتهای بینالمللی، به راه خود ادامه داد.
2- دومین رویداد که در سال 1981 برگزار شد مربوط به اجلاس کمیسیون ملی آمریکا برای اعتلای آموزش و پرورش بود که منجر به انتشار گزارشی، با عنوان «ملتی در معرض خطر» در سال 1983 شد. انتشار این گزارش، بعد از بررسیها و اعلام نشانههای خطر؛ مسئولان آموزش و پرورش را موظف کرد تا برای رفع نارساییها چارهای بیندیشند. بعد از دهه 60 میلادی، آموزش و پرورش گسترش بیسابقهای داشت، به طوری که تعداد دانشآموزان جهان، طی 15 سال، بیش از 70 درصد، تعداد افراد بزرگسالی که میتوانستند بخوانند و بنویسیند بیش از 30 درصد و تعداد معلمان بیش از 100 درصد افزایش یافت.
در دههی آخر قرن 20، جهانیان به این نتیجه رسیدند که آموزش و پرورش نمیتواند و نباید از حقیقت زندگی دور باشد. سرانجام به دنبال این موضوع، در نظام آموزشی جدید، تغییراتی رخ داد که معلم پایه و اساس آن بود. بعد از تغییرات محتوایی برنامهها و روشهای جدید آموزشی، نقش معلم به عنوان اصلیترین موضوع، بیشترین توجه را به سمت خود جلب کرد. به دنبال این موضوع یک گروه بینالمللی در نوامبر 1980 که متشکل از شخصیتهای علمی، آموزشی و فرهنگی 20 کشور بود، به عنوان مشاور دبیرخانهی یونسکو در پاریس، ایجاد شد و موضوعات مهم و اساسی آموزشی را مورد بررسی قرار داد. بعد از آن در دسامبر 1981، دومین گردهمایی بینالمللی تفکر دربارهی آیندهی آموزش و پرورش، در پاریس برگزار شد. نتایج این گردهمایی به شرح زیر بود: 1- اهمیت دادن به نقش معلم و افزایش مدت کارآموزی و بازآموزی تربیت معلم 2- گسترش کمی و کیفی تربیت معلم متناسب با رشد و گسترش آموزش و پرورش 3- تحول در برنامههای آموزشی، محتوای کتابهای درسی و افزودن منابع دانش
وظایف و مسئولیتهای دولت دربارهی آموزش و پرورش
1- تعلیم و تربیت، حق طبیعی افراد است و دولتها موظفند این حق قانونی را برای افراد جامعه فراهم کنند. 2- سرمایهگذاری در توسعهی کمی و کیفی آموزش و پرورش برای برخورداری شهروندان از زندگی بهتر 3- حمایت و دفاع از حق خانواده در تعلیم و تربیت فرزندانشان؛ نظارت و جلوگیری از بروز انحرافات اخلاقی و اختلال اجتماعی در جامعه 4- از بین بردن تبعیض و ایجاد عدالت آموزشی در برخورداری از آموزش و پرورش 5- سیاستگذاری و برنامهریزی آموزش و پرورش 6- اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش 7- فراهم کردن زمینه مشارکت مردم در سازمان آموزش و پرورش
عوامل موثر در آموزش و پرورش
آموزش و پرورش به لحاظ نوع کار و مکانیزم اثرگذاری که بر بنیاد جامعه دارد، به خاطر تصمیمات و برنامهریزیهایش، خیلی زود مورد قضاوت مردم و تجزیه و تحلیل نخبگان و اندیشمندان، قرار میگیرد به همین دلیل مسئولان تصمیمساز در آموزش و پرورش، باید مراقب بازخورد فعالیتها و تصمیمگیریهای خود باشند و دیدگاهها را مورد ارزیابی قرار دهند.
آیا مشکل آموزش و پرورش با تغییر ساختار حل میشود؟
اگر به اتفاقاتی که بعد از انقلاب اسلامی، آموزش و پرورش با آن مواجه بوده، نگاهی بیندازیم متوجه خواهیم شد که در طی 40 سال بعد از انقلاب، آموزش و پرورش به بهانههای مختلف دچار تغییراتی شده است. پیروزی انقلاب اسلامی، مطالبهی تحول بنیادین در نظام آموزشی ایران را مطرح کرد. در ماههای اول بعد از پیروزی انقلاب، طرحهای متفاوتی از سوی کارشناسان برای رفع اشکلات نظام آموزشی ارائه شد و در عمل، تلاش زیادی برای اصلاح و بهبود شرایط نظام انجام شد، اما هنوز هم دغدغهی اسلامی کردن نظام آموزشی و اصلاح زیر ساختی آن، مورد تقاضای رهبران و نهادهای تصیمگیرندهی نظام جمهوری اسلامی ایران بوده و بیش از یک دهه تلاش، برای تهیهی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، شاهد این ادعاست. با همهی این صحبتها میتوان اینگونه نتیجه گرفت که مشکل آموزش و پرورش ما در حال حاضر، تغییر ساختار نیست بلکه نیازمند زیر ساخت قوی و مبتنی بر نظام جامع انقلاب اسلامی است. منکر توانمندی وزاری آموزش و پرورش نبوده و نیستیم ولی متاسفانه هر کسی سعی در تغییر ساختار داشته؛ تنها شکل ظاهری آن را تغییر داده است. این که یک معاونت را کم یا ادغام و یا جمع کنیم، هیچ سودی برای آموزش و پرورش ندارد و دردی را درمان نخواهد کرد. ما کدام زیر ساخت را فراهم کردهایم که اکنون به دنبال تغییر ساختار آن هستیم؟ ما خانه را نساختهایم ولی الان بدنبال وسایل تزئینی برای آن هستیم. گرچه مشکل تغییر ساختار آموزش و پرورش، به این وزیر و یا وزیر دیگر، مربوط نیست، در حقیقت مشکل اصلی آموزش و پرورش پوچانگاری و عدم توجه به آن به عنوان محور پیشرفت و توسعهی کشور است. اگر واقعا به دنبال آموزش و پرورشی متحول، پویا، به روز و مبتنی بر جامعهی ایرانی و اسلامی هستیم، باید تلاش کنیم: اول، بودجهای فراهم کنیم برای زیر ساختهای لازم جهت اجرای کامل سند تحول بنیادین. دوم، آموزش نیروی انسانی با در نظر گرفتن نیازهای آموزش و پرورش نوین. سوم، استفاده از فناوریهای جدید و پیشرفته. چهارم، کنار گذاشتن تغییراتی که هیچ تاثیری در فرآیند تحول آموزش و پرورش ندارد و تنها باعث ایجاد مانع میشوند.
چالشهای موجود برای فرهنگیان
پایین بودن شأن و مقام معلم در جامعه، پایین بودن سطح دانش و مهارت حرفهای آنان و پایین بودن حقوق و مزایای معلمان، سه چالشی است که در به نتیجه نرسیدن تحول در آموزش و پرورش تاثیرگذار است و یکی از علتهای آن، بیتوجهی به فلسفهی تعلیم و تربیت در نظام آموزشی است. تحول در صورتی شکل میگیرد که معلم، با فرهنگ جدید سر کلاس فرستاده شود. تاکنون دربارهی نقش اساسی نظام تعلیم و تربیت به عنوان زیرساخت توسعهی پایدار، شعارهایی داده شده ولی هنوز نقش آن باور نشده است. در حالی که اگر بپذیریم که آموزش و پرورش موتور توسعهی جامعه است، نگاهها به این دستگاه تغییر خواهد کرد.
اجرای سند تحول بنیادین
با توجه به صحبتهای بالا، آیا بودجهی لازم برای فراهم کردن زیر ساختهای سند تحول بنیادین تأمین شده است؟ آیا معلمان، آموزشهای لازم را برای اجرای سند تحول بنیادین، دیدهاند؟ آیا شأن معلم در جامعه، ارتقا یافته است؟ آیا معلمان دغدغهای به جز آموزش و پرورش ندارند؟ آیا تبعیض بین حقوق دریافتی معلمان و سایر کارکنان آموزش و پرورش، رفع شده است؟ آیا معظل تغییر ساختار نظام آموزشی، همین یکبار است و یا باز هم تکرار خواهد شد؟
اگر توانستیم به این سوالات و صدها سوال مشابه، پاسخ قانعکنندهای بدهیم؛ میتوانیم ادعا کنیم که تمامی استلزامات لازم برای اجرای سند تحول بنیادین ایجاد شده و اکنون باید چارت آموزش و پرورش را در جهت این تحولات تغییر دهیم. باید این را بدانیم که کار در آموزش و پرورش، زمانبر است و یک سال یا چند سال به جواب نمیرسد. کار در آموزش و پرورش نیاز به زمان و مولفههای مختلفی دارد که مهمترین آن، همراهی و همگرایی دست اندرکاران نظام آموزش و پرورش برای اجرای طرحهای بزرگی از جمله سند تحول بنیادین است. در حالی که مشکل الان آموزش و پرورش ما، عدم همبستگی و هماهنگی بین معلمان و طرحهایی است که به یکباره سر بیرون میآورند و چون برای پیادهسازی و اجرای آنها، برنامهی منسجمی وجود ندارد، باعث میشود گاهی اوقات تبدیل به سیل شوند.
همانطور که در بالا اشاره شد، تغییر در ساختار؛ مشکل آموزش و پرورش نیست بلکه باید تلاش شود تا ابتدا زیر ساختها تغییر کنند. نباید فراموش کرد که معلم، راهبر نظام آموزشی است و یکی از زیر ساختهای اصلی اجرای سند تحول بنیادین، معلمان و فرهنگیان هستند که نیازمند توجه زیادی میباشند. چنانچه معلم از نظر مالی و رفاهی تامین شود و همچنین از لحاظ کلاسهای ضمن خدمت آماده شود، میتوان به ایجاد تحول همه جانبه در آموزش و پرورش امیدوار بود.