خوششانسترین بچهها کسانی هستند که پدربزرگ و مادربزرگ دارند. گذراندن وقت با پدربزرگ و مادربزرگ به طرق مختلف، از نظر جسمی، عاطفی، ذهنی و اجتماعی، نسل جوان را غنی میکند. بودن در کنار مادربزرگ و پدربزرگ برای بچهها دلچسب است چون فکر میکنند آنها از پدر و مادر خودشان مهربانترند. نقش مادربزرگ و پدربزرگ در تربیت کودکان میتواند مهم و پررنگ باشد. آنها با حمایتهایشان میتوانند پشتیبانهای محکم زندگی بچهها باشند. ما قصد داریم در این مقاله درباره مزایای حضور پدربزرگ و مادربزرگ و نقش آنها در تربیت کودکان با شما صحبت کنیم.
پدربزرگ و مادربزرگ چه تاثیری در تربیت کودکان دارند؟
پدربزرگ و مادربزرگ هوش عاطفی کودکان را افزایش میدهند؛
تربیت فرزندانی با هوش عاطفی بالا خواسته همه والدین است و میتوان ادعا کرد برای پرورش هوش عاطفی کودکان حضور پدربزرگ و مادربزرگ موثر است. محققان دریافتند کودکانی که زمان بیشتری را با مادربزرگ و پدربزرگ خود میگذرانند کمتر در معرض درگیرشدن با مشکلات عاطفی و رفتاری هستند و از نظر هوش هیجانی در مقایسه با کودکان دیگر وضعیت بسیار مناسبتری دارند. پس اگر بچههای شادی میخواهید که بهتر بتوانند احساسات را پردازش کنند، حضور مادربزرگ و پدربزرگ را فراموش نکنید.
مادربزرگ و پدربزرگ عشق و شادی را به کودکان میدهند؛
پدربزرگها و مادربزرگها توانایی عجیبی در شاد کردن نوههای خود دارند. آنها هنگام بازی با کودکان انرژی و حوصله بیشتری دارند و میتوانند اوقات شادتری را برای بچهها فراهم کنند. خیلی وقتها والدین خسته از فعالیت روزانه به خانه برمیگردند و دیگر توان بازی و سرگرم کردن کودکان را ندارند و حضور مادربزرگ و پدربزرگ میتواند این خلل را جبران کند. مهمترین نقش مادربزرگ و پدربزرگ در تربیت کودکان آموزش عشقورزی به آنهاست. نوزادان، خردسالان و کودکان از طریق روابط نزدیک با بزرگسالان زندگی خود یاد میگیرند و رشد میکنند. توجه، تعامل و عشق بی قید و شرط پدربزرگ و مادربزرگ (و البته والدین) به کودک خردسال کمک میکند تا احساس امنیت و آرامش کند و این چیزی است که آنها برای رشد سالم مغز به آن نیاز دارند. بنابراین، عشق مادربزرگ و پدربزرگ تأثیر واقعی و ماندگاری بر آینده یک کودک خردسال میگذارد. تحقیقات همچنین نشان میدهد که یک رابطه نزدیک با نوه برای پدربزرگ و مادربزرگ نیز خوب است و به زندگی سالمتر، شادتر و احتمالاً طولانیتر کمک میکند.
پدربزرگ و مادربزرگ رفتارهای اجتماعی را تقویت میکنند؛
بودن در کنار مادربزرگ و پدربزرگ رفتارهای اجتماعی کودکان را تقویت میکند و منجر به افزایش رفتارهای مهربانانه و همدلانه در میان آنها میشود. بچهها درکنار پدربزرگ و مادربزرگ مشارکت کردن و همدلی را میآموزند و این ویژگی در شخصیت کودکان اهمیت زیادی دارد. تحقیقات نشان میدهد که کودکان در روابط خود با مادربزرگ و پدربزرگ پذیرش منحصر به فردی پیدا میکنند که از نظر عاطفی و ذهنی برای آنها سودمند است. پدربزرگها و مادربزرگها هنگام بازی برای نوههایشان همبازی هستند و در هنگام اختلالات خانوادگی پشتیبان اصلی بچهها به حساب میآیند. آنها همواره الگوها و مربیان نسلهای بعدی خانواده هستند.
گذراندن وقت با مادربزرگ و پدربزرگ باعث جلوگیری از افسردگی میشود؛
ارتباط قوی میان نوه و پدربزرگ و مادربزرگ بر علائم افسردگی در میان کودکان و افراد مسن تاثیرگذار است. رابطه نزدیک بین مادربزرگ و پدربزرگ و نوهها با کاهش علائم افسردگی در هر دو نسل مرتبط است. پدربزرگها و مادربزرگها زمانی که از نوههای خود کمک ملموس دریافت میکنند یا به آنها کمک میکنند، کمتر افسرده میشوند.
پدربزرگ و مادربزرگ تاریخچه خانواده هستند؛
پدربزرگها و مادربزرگها اطلاعات خوبی درباره گذشته خانواده دارند که شاید پدر یا مادر از آن بیاطلاع باشند، به همین دلیل وقت گذراندن با مادربزرگ و پدربزرگ کودکان را با گذشته خانواده و میراثهای خانوادگی آشنا میکند. پدربزرگها و مادربزرگها ممکن است گنجینههای خانوادگی قدیمی داشته باشند، مانند آلبومهای عکس، قصههای جالب از کودکی پدر و مادر و گنجینههای جالبی که نوهها مطمئناً از آنها لذت میبرند و میتوانند از آنها چیزهای جدید یاد بگیرند. پدربزرگها و مادربزرگهایی که داستانهای خود را به اشتراک میگذارند میتوانند خاطرات خود را زنده نگه دارند و تجربیات خود را به نوههای خود انتقال دهند. تجربیاتی که میتواند میراث ارزشمندی برای نسلهای بعدی بهشمار آید.
مادربزرگها و پدربزرگها آغوش پرمحبتی دارند؛
در آغوش گرفتن هم احساس امنیت و حمایت را منتقل میکند و هم اکسی توسین ترشح میکند. یعنی وقتی مادربزرگ نوهاش را در آغوش میفشارد، مغز هر دوی آنها این انتقالدهنده عصبی احساس خوب را آزاد میکند که باعث ایجاد احساس عشق، محبت و پیوند میشود.
پدربزرگ و مادربزرگ همیشه آماده آموزش مهارتهای جدید هستند؛
پدربزرگها و مادربزرگها در زمان متفاوتی نسبت به نوههای خود زندگی میکردند و مشاغل و مهارتهایی داشتند که شاید امروز باقی نمانده باشند و برای نوههایشان جذاب باشد که آنها را یاد بگیرند. در این رابطه بچهها چیز جدیدی یاد میگیرند و پدربزرگها و مادربزرگها هم سنتهای خانواده را زنده نگه میدارند. گاهی اوقات هم، بچهها چیزهای جدیدی به پدربزرگ و مادربزرگ یاد میدهند که شاید آنها فرصت تجربه کردن آنها را نداشتهاند مثل بازیهای دیجیتال یا تایپ کردن و نقاشی با کامپیوتر. این آموزش دوطرفه میتواند برای نوه و مادربزرگ و پدربزرگ شیرین و سرگرمکننده باشد.
پدربزرگ و مادربزرگ مهربانتر از پدر و مادرند؛
یک پدربزرگ یا مادربزرگ بهتر از هر کسی میداند که عشق بیقید و شرط چیست. مادربزرگ و پدربزرگ سالها پیش فرزندان خود را بزرگ کردهاند. شاید آن زمان به دلیل کار و فشار زندگی آن اندازه که لازم بود با فرزندشان وقت نگذراندند و عشق نورزیدند و حالا وجود نوهها این فرصت دوباره را به آنها میدهد که با صبر و عشق بیشتری به بچهها رسیدگی کنند و با آنها وقت بگذرانند. مادربزرگها و پدربزرگها نوههایشان را بیشتر از فرزندان خود دوست دارند و معمولاً متهم به لوس کردن بچهها میشوند. آنها از برآوردن کردن خواسته نوهشان شاد میشوند و به همین دلیل کودکان وقتی در کنار مادربزرگ و پدربزرگ هستند در رسیدن به خواستههایشان موفقترند. تحقیقات علمی نشان میدهد که دیدن و ارتباط با نوه باعث فعال شدن مناطق همدلی در مغز مادربزرگها میشود و آنها را به رفتارهایی مهربانانهتر نسبت به نوه خود سوق میدهد.
سخن آخر
مطالعات نشان دادهاند که بودن پدربزرگ و مادربزرگ در کنار نوهها میتواند برای هر دو طرف مفید باشد. پدربزرگها و مادربزرگها محیطی پایدار، امن، دوست داشتنی و سرگرمکننده برای نوههای خود فراهم میکنند و صمیمیت بین نوه و مادربزرگ و پدربزرگ میتواند افراد مسن را سرزندهتر نگه دارد، افسردگی را از آنها دور کند، ارتباطات اجتماعی را تقویت کند و یک رابطه مهم خانوادگی را مستحکم کند. حضور پدربزرگ و مادربزرگ میتواند در تربیت کودکان تاثیر مثبتی داشته باشد زیرا آنان با عشق و حوصله بیپایان احساس امنیت و آرامش به کودکان میدهند. هنگام بازی کردن با نوهها به آنها مشارکت در کارها و همدلی را میآموزند و با داستانهای سرگرمکنندهشان کودکان را با دنیایی آشنا میکنند که خودشان تلخیها و شیرینیهای آن را چشیدهاند و حالا میخواهند با تجربیاتشان زندگی پربارتری برای نوههای خود بسازند. پس هیچ وقت نمیتوان نقش مادربزرگ و پدربزرگ در تربیت کودکان را نادیده گرفت یا آن را بیارزش دانست.