وابسته کردن کودکان دیرآموز به والدین ظلمی در حق آنهاست

رده: مقاله
زمان:

مهوش کیان ارثی مادر کودکی دیرآموز است که تربیت فرزند دیرآموزش از او یک متخصص غیر رسمی در زمینه‌ی آموزش کودکان دیرآموز ساخته است. وی به تازگی کتابی با نام «پسر دیرآموز من» منتشر کرده است که در آن وابسته کردن کودکان استثنایی و دیرآموز را ظلم بزرگی در حق آنان می‌داند و معتقد است که جدا کردن مدارس کودکان استثنایی و دیرآموز از بچه‌های عادی، به هر دو گروه صدمه می‌زند.

مهوش کیان ارثی تحصیل کرده در رشته‌ی روزنامه‌نگاری و دارای مدرک کارشناسی ارشد ارتباطات اجتماعی از نیویورک می‌باشد. وی حدود ده سال در نشریه‌ی زن روز، به عنوان خبرنگار فعالیت کرده است. اما بعد از تولد فرزندش فعالیت حرفه‌ایش را کنار گذاشت و وقت خود را صرف آموزش و نگه‌داری از فرزند دیرآموزش کرد و همین امر از او یک متخصص غیر رسمی در زمینه‌ی آموزش کودکان استثنایی ساخت.

این بانوی نویسنده تمام تجربه‌های خود را با انتشار کتاب «پسر دیرآموز من» در اختیار والدین و معلمینی که با کودکان استثنایی درگیر هستند، قرار داده است. کیان ارثی از اعضا و موسسین انجمن "سها" نیز می‌باشد. وی در رابطه با انجمن سها می‌گوید: انجمن سها، انجمن حمایت از افرادی است که دچار اختلالات رشدی عصبی هستند. این انجمن در سال 1387 جهت حمایت از افرادی که دچار اختلالات رشدی عصبی هستند، تاسیس و راه‌اندازی شده است و هر ماه یک جلسه با حضور دکتر بهروز دولتشاهی، روان‌شناس برگزار می‌کند. این جلسات بیشتر روی توانمندسازی خانواده‌ها و کنترل خشم و توانایی «نه» گفتن آنها تمرکز دارد و در برخی از جلسات کودکان دیرآموز هم حضور دارند.

مهوش کیان ارثی در مورد کتاب «پسر دیرآموز من» این‌چنین می‌گوید: این کتاب داستان زندگی من، همسر و فرزندم است. پسرم پویا، در حال حاضر 33 سال دارد و تمامی کارهایش را به تنهایی انجام می‌دهد. پویا یک کارت بانکی دارد که با آن خرید می‌کند، تنهایی رفت و آمد می‌کند و دوستانی دارد. این موارد مربوط به امور عادی زندگی است و کودکان عادی آنها را خیلی زود یاد می‌گیرند در حالی که یک کودک دیرآموز اگر درست آموزش نبیند ممکن است هیچ‌وقت این امور را یاد نگیرد و در انجام امور عادی زندگیش کاملا به والدین وابسته شود و این ظلم بزرگی در حق آنهاست.

وابسته کردن کودکان دیرآموز به والدین ظلمی در حق آنهاست

وی در رابطه با آموزش بچه‌های استثنایی می‌گوید: جدا کردن بچه‌های عادی از بچه‌های استثنایی، به هر دو گروه آنان صدمه می‌زند. فرزند من تا سوم ابتدایی در یک مدرسه‌ی عادی درس می‌خواند و بعد از آن به مدرسه‌ی استثنایی منتقل شد و تا پایان دوره‌ی ابتدایی آنجا بود. دوره‌ی راهنماییش را در یک مدرسه‌ی غیر انتفاعی عادی گذراند و از آن پس ادامه تحصیل نداد. وی هم‌چنین می‌گوید: زمانی که در دوره‌ی راهنمایی بچه‌ها متوجه غیر عادی بودن پویا شدند او را آزار دادند و صورتش را با دوده سیاه کردند و این به دلیل ناآگاهی و دور نگه‌داشتن این دو گروه از هم است. کیان ارثی می‌گوید: اگر از همان ابتدا این دو گروه باهم آموزش ببینند، کودکان عادی با مرور زمان و از نزدیک متوجه تفاوت آن‌ها خواهند شد؛ بنابراین زمانی که کودکان استثنایی را در کوچه و خیابان می‌بینند برایشان تازگی ندارد و به آنها خیره نمی‌شوند و از کلمات تحقیرآمیز استفاده نمی‌کنند.

مهوش کیان ارثی در ادامه‌ی صحبت‌هایش خطاب به والدین بیان کرده: یکی از مواردی که در کتاب "پسر دیرآموز من" به آن اشاره شده است مادران هستند. متاسفانه مادرانی که کودک دیرآموز دارند خود را از شادی محروم می‌کنند چرا که شاد بودن به آن‌ها حس گناه می‌دهد، در حالی که مادران باید بدانند که شاد و پر انرژی بودن آن‌ها اصل مهمی است که می‌تواند باعث شادی و نشاط خانواده شود.

این مادر نویسنده می‌گوید: برخی از والدین حاضر نیستند این موضوع را بپذیرند که فرزندشان عادی نیست و همین امر سبب شده که ما بارها شاهد این موضوع باشیم که یک دانش‌آموز، یک پایه‌ی تحصیلی را چندین بار تکرار می‌کند و در آن درجا می‌زند. بنابراین همان‌طور که در کتاب «پسر دیرآموز من» به آن اشاره شده است، قدم اول و مهم‌ترین اصل این است که والدین، بتوانند این موضوع را بپذیرند که یک فرزند دیرآموز دارند و سعی کنند با پذیرش این موضوع قدم مثبتی برای بهبود فرزندشان بردارند و از آنجایی که هر کودک دیرآموزی دارای توانایی و ناتوانایی‌هایی است، بهتر است از توانایی‌هایش برای رفع ناتوانی‌های فرزند دیر آموزشان استفاده کنند.

b xpx
# / b
xpx b
# / b

افزودن
b
/ /
: