قاصدک آذر 1401

ایام‌گاه آذر 1401

مناسبت‌ها

• هفتم آذرماه، روز نیروی دریایی؛
• نهم آذرماه، ولادت حضرت زینب (س) روز پرستار، بزرگداشت شیخ مفید؛
• یازدهم آذرماه، شهادت میرزا کوچک خان جنگلی؛
• دوازدهم آذرماه، روز جهانی معلولان؛
• شانزدهم آذرماه، روز دانشجو؛
• هفدهم آذرماه، شهادت حضرت فاطمه (س)؛
• بیست و پنجم آذرماه، روز پژوهش؛
• بیست و هفتم آذرماه، شهادت دکتر مفتح، روز جهانی عاری از خشونت؛
• سی‌ام آذرماه، شب یلدا؛

11 آذرماه شهادت میرزا کوچک‌خان جنگلی

یونس معروف به میرزا کوچک در سال 1298 ه .ق در محله استاد سرای رشت متولد شد. چون پدر یونس میرزا بزرگ نام داشت، یونس از کودکی به میرزا کوچک و سپس به نام کوچک‌خان یا کوچک جنگلی شهرت یافت. او تحصیلات اولیه را به آموختن علوم دینی و قواعد صرف و نحو در مدرسه علمیه حاجی حسن واقع در صالح‌آباد رشت و مدرسه جامع این شهر سپری کرد. سپس برای تکمیل آموخته‌های خود و تحصیل دروس حوزوی راهی مدرسه صالحیه قزوین و سپس مدرسه محمودیه تهران شد. اما حوادث کشور، مسیر افکارش را تغییر داد و به صف مجاهدان مشروطیت پیوست. میرزا کوچک‌خان پس از حدود هفت سال مبارزه و جنگ و گریز با تعداد اندکی از یاران خود برای جمع‌آوری قوا به طرف خلخال حرکت کرد که در برف و بوران اسیر گشت و جان خود را از دست داد. با درگذشت وی در روز دوشنبه یازدهم آذر 1300ش نهضت جنگل به نقطه پایان خود رسید.

12 آذرماه روز جهانی معلولین

روز سوم دسامبر توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد روز جهانی معلولان اعلام شد. هدف از این اقدام ارتقاء حقوق و رفاه افراد معلول در تمام عرصه‌های جامعه و توسعه و افزایش آگاهی از وضعیت افراد معلول در هر جنبه‌ای از زندگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. طبق آمار بهداشت جهانی حدود 10 درصد از جمعیت جهان دچار نوعی معلولیت می‌باشند. به عبارت دیگر می‌توان گفت معلولان بزرگترین اقلیت جهان هستند که بر اساس این آمار در حال حاضر بیش از 600 میلیون نفر از ساکنان جهان به علت‌های مختلف جسمی، روانی و اجتماعی دچار ناتوانی و معلولیت می‌باشند.

25 آذرماه روز پژوهش

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به منظور گسترش فرهنگ پژوهش در جامعه، روز 25 آذر از سوی «شورای فرهنگ عمومی کشور» به نام روز پژوهش نام‌گذاری شد. وزارت علوم تحقیقات و فناوری نیز از سال1379 چهارمین هفته آذر ماه را به نام هفته پژوهش نام‌گذاری کرد و از سال 1384 این نام به «هفته پژوهش و فناوری» تغییر یافت. پژوهش، به معنای عام، بررسی یا کاوشی سخت کوشانه و به معنای خاص، تحقیق و تجربه‌ای جامع با هدف کشف واقعیت‌های نو و تفسیر درست این واقعیت‌ها، تجدید نظر در نتیجه‌گیری‌ها، نظریه‌ها و قوانین پذیرفته شده در پرتو واقعیت‌های کشف شده و به کارگیری عملی نتیجه‌گیری‌ها، نظریه‌ها و قوانین جدید است.

27 آذرماه روز جهانی عاری از خشونت و افراط‌گرایی

در سال 1393 (2003)، کنفرانسی دو روزه با موضوع جهان علیه خشونت و افراط‌گری با حضور نخبگان، صاحب‌نظران و مقام‌های سابق سیاسی 30 کشور در تهران برگزار گردید. در طی این کنفرانس حسن روحانی، رئیس جمهور ایران، پیشنهاد نام‌گذاری 18 دسامبر معادل 27 آذر ماه را به‌عنوان روز جهانی عاری از خشونت و افراط‌گری مطرح نمود. اهمیت و ضرورت مقابله با خشونت و افراط‌گری در جهان به اندازه‌ای بود که این ایده با استقبال جهانی مواجه گردید و سازمان ملل متحد با رأی قاطع کشورهای جهان، 18 دسامبر معادل 27 آذر ماه را به این نام تعیین نمود. این نام‌گذاری به حامیان صلح نشان می‌دهد که با پشتکار باید اقدام به مبارزه با خشونت و افراط‌گری نمود.

30 آذرماه شب یلدا

تاریخچه‌ی شب یلدا به گذشته‌های بسیار دور بر‌می‌گردد. اما قدمت دقیقش مشخص نیست. برخی باستان‌شناسان، تاریخ شب یلدا را هفت هزار ساله می‌دانند. آن‌ها به ظروف سفالی دوره پیش از تاریخ، استناد می‌کنند. این ظروف دارای نقوش حیوانیِ ماه‌های ایرانی، مانند قوچ و عقرب هستند. البته این نقوش در کتیبه‌ها و یافته‌های باستان‌شناسی کمیاب‌اند. اما باستان‌شناسان معتقدند، می‌شود آیین مربوط به شب یلدا را تا هفت هزار سال قبل، ردیابی کرد. یلدا واژه‌ای سُریانی به معنای زایش و تولد است. سریانی زبانی بود که در میان مسیحیان رواج داشت. این معنا، از بررسی و تحقیق در واژه‌نامه‌ها و کتاب‌های تاریخی به دست آمده است. ابوریحان بیرونی، دانشمند و تقویم‌شناس، از شب یلدا با نام میلاد اکبر یاد می‌کند و منظور از این نام را میلاد خورشید دانسته است.

تأثیرات ذهن آگاهی در دانش‌آموزان در دوران پساکرونا

یکی از مسائلی که نظام آموزش و پرورش در دوران پس از کرونا با آن مواجه است بی‌رغبتی دانش‌آموزان نسبت به مدرسه می‌باشد. مربیان و خانواده کودکان باید جهت حل این مهم از راهکارهای عملی بهره ببرند که یکی از این راهکارها آموزش ذهن‌آگاهی به کودکان است. ذهن آگاهی عبارت است از فهمیدن این‌که در درون ما و نیز در محیط اطراف ما در زمان فعلی و بدون هر گونه قضاوتی چه چیزی در حال روی دادن است. ذهن‌آگاهی، ابزاری است که به ما کمک می‌کند افکار و احساسات خود را مدیریت کنیم، متوجه چیزهایی شویم که در یک موقعیت در حال روی دادن است. ذهن‌آگاهی را می‌توانیم به دو بخش تقسیم کنیم، توجه و کنجکاوی.

• توجه به این معنی است که ما با صرف زمان، توجه و آگاهی خود را روی احساسات و افکار خود متمرکز کنیم، به عنوان مثال روی چیزهایی متمرکز شویم که معمولا فراموش می‌کنیم. مثل نفس کشیدن و یا عواملی که در خوردن، نوشیدن و یا خوابیدن ما نقش دارند.
• کنجکاوی به این معنی است که ما بدون قضاوت به چیزهایی توجه کنیم که در مسیر حواس ما قرار می‌گیرند. ما علاقه‌مند به تجربه کردن هستیم بدون تلاش برای تغییر دادن آن.

به این فکر کنید زمانی که یک فکر یا موقعیت خاص اتفاق می‌افتد چه اندازه آسان است که احساس ناراحتی کنید. کنجکاوی به این معنی است که متوجه شویم یک فکر یا موقعیت در حال اتفاق افتادن است بدون آن‌که به آن واکنشی نشان دهیم. یک جنبه دیگر کنجکاوی این است که به موقعیت‌های مختلف نزدیک شویم بدون آن‌که فکر کنیم این موقعیت چه احساسی در ما ایجاد خواهد کرد. به عنوان مثال، اگر ما خودمان را عادت داده‌ایم که به یک وظیفه روزانه به عنوان کاری خسته کننده نگاه کنیم، احتمالا یک جنبه متفاوت آن کار را که می‌تواند به روز ما معنایی جدید بدهد، از یاد خواهیم برد. زمانی که ما کنجکاو باشیم، ذهن بازی داریم و واقعاً به خود فکر یا موقعیت علاقه‌مند هستیم.

راهکارهای متعددی به منظور پیشبرد آموزش ذهن‌آگاهی به دانش‌آموزان وجود دارد که روان‌شناسان و روان‌درمانگران قادر خواهند بود با بررسی و پژوهش بیشتر در این زمینه، راهبردهایی مناسب با فضا و زمان ارائه دهند. در ذهن‌آگاهی نیز، یکی از تکنیک‌های ذهن آگاهی «مراقبه» است. مراقبه فعالیتی از هشیاری ذهنی شامل عواطف و احساسات، خاطرات و رویاها است. از طریق مراقبه می‌توانیم اشتباهات‌مان را بشناسیم و ذهن‌مان را طوری تنظیم و سازگار کنیم که واقع‌گرایانه‌تر و صادقانه‌تر به تفکر و واکنش بپردازد. ما یاد می‌گیریم تا از افراد و چیزهای اطراف‌مان انتظارات غیرواقعی کمتری داشته باشیم و بنابراین کمتر با ناامیدی و سرخوردگی مواجه می‌شویم، روابط بهبود پیدا می‌کند و زندگی پایدارتر و رضایت‌بخش‌تر می‌شود.

مثالی برای ذهن آگاهی: تصور کنید که موعد مقرر یک کار مهم مربوط به مدرسه یا محل کارتان نزدیک شده است. فردی که خیلی به تازگی درباره ذهن‌آگاهی مطالبی یاد گرفته است احتمالاً بگوید: «شروع به فکر کردن درباره این موعد مقرر کردم. اگر نتوانم همه چیز را آماده کنم چه؟ کاش این فکر کلا ناپدید شود. نمی‌توانم از عهده مدیریت کردن آن برآیم.» این فرد احتمالا واکنش‌های زیادی را هم نسبت به این افکار در نظر خواهد آورد. این فرد احتمالاً احساس عصبانیت، ناراحتی یا حتی اندکی ناامیدی کند. این قبیل افراد احتمالا نتوانند تمرکز کنند یا این‌که آن شب نتوانند بخوابند. افرادی هم که به صورت مرتب از مهارت‌های ذهن‌آگاهی استفاده می‌کنند متوجه این فکر می‌شوند: «اگر نتوانم همه چیز را انجام بدهم چه؟» ولی آنها این‌گونه پاسخ می‌دهند که «خوب ببین، این همان فکر است.

حس می‌کنم که این فکر چگونه روی من تأثیر می‌گذارد. احساس می‌کنم که شانه‌هایم منقبض شده و سرعت نفس کشیدنم در حال تغییر یافتن است. این فکر در این شرایط باعث می‌شود اندکی احساس ناامیدی کنم و این کاملا طبیعی است.» البته موقعیت گفته شده اهمیت دارد و هر دو فرد باید کاری را قبل از موعد مقرر انجام دهند. تفاوت در نحوه رویارویی افراد با این موقعیت است. فرد دوم آگاهی بیشتری درباره این فکر و تأثیرآن روی احساس خود دارد و به احتمال زیاد می‌تواند از ابزارها و استراتژی‌های مختلف برای کمک به مدیریت احساس ناامیدی خود استفاده کند. به قلم: نفیسه شیخ علیزاده، مشاور و روانشناس دبستان غرب دختران

مثلک، شاه می‌بخشد، وزیر نمی‌بخشد!

در سالیان دور شاعری بود که «کریم خان زند» را خیلی دوست داشت. کریم‌خان پادشاهی باهوش و دادگر بود، اما خودش را شاه نمی‌نامید تا به مردم عادی نزدیک‌تر باشد. او اجازه نمی‌داد اطرافیانش پول‌های خزانه‌ی دولت را که مال همه‌ی مردم بود، بذل و بخشش کنند و بیهوده از بین ببرند. کریم‌خان وزیری داشت به نام شیخ علی‌خان. وزیر کریم‌خان هم مثل خودش دادگر و فهمیده بود و سعی می‌کرد جلوی خرج‌های اضافی دربار کریم‌خان را بگیرد. در دربار کریم‌خان از نوازندگان و شاعران و رقاصان و شعبده‌بازانی که معمولا برای سرگرم کردن شاهان به کار گرفته می‌شدند، خبری نبود. اما شاعری که کریم‌خان را دوست داشت، گه گاه به حضور او میرفت و شعری برایش می‌خواند. کریم‌خان پولی به او ما نمی‌داد و همین مسئله باعث شده بود که شاعران دیگر رغبتی برای رفتن به دربار کریم‌خان نداشته باشند. اما یک روز که مثل همیشه شاعر به حضور کریم‌خان رفت و شعرش را خواند، اتفاق عجیبی افتاد. کریم‌خان پس از شنیدن شعر شاعر رو کرد به شیخ علی‌خان و گفت: «یک هزار سکه به شاعر جایزه بدهید» و دهان شیخ علی‌خان و شاعر از تعجب بازماند. تا آن روز کریم خان از این کارها ما نکرده بود و از این جایزه‌ها نداده بود.

شاعر از این که یک هزار سکه جایزه نصیبش شده خیلی خوشحال شد و پیش شیخ علی‌خان رفت تا جایزه‌اش را بگیرد. شیخ علی‌خان که نمی‌دانست چرا کریم‌خان چنان دستوری به او داده، بهانه‌ای تراشید و به شاعر گفت: «حالا مشغول رسیدگی به حساب و کتاب‌های خزانه هستم؛ برو بعداً بیا.» شاعر رفت و هفته‌ی بعد برای گرفتن هزار سکه به سراغ شیخ علی‌خان رفت. شیخ علی‌خان این بار هم چیزی به شاعر نداد و او را دست خالی برگرداند. هر بار که شاعر برای دریافت جایزه‌اش می‌رفت، شیخ علی‌خان حرف سردی می‌زد و به او چیزی نمی‌داد. او امیدوار بود که شاعر خسته بشود و برود و برنگردد؛ زیرا دادن چنان پول‌هایی را درست نمی‌دانست. شاعر که از دریافت جایزه ناامید شده بود، یک راست رفت سراغ خود کریم‌خان و ماجرا را برایش تعریف کرد. این بار کریم‌خان رو کرد به شیخ علی‌خان و گفت: «حالا که شاعر این همه سختی کشیده به جای هزار سکه، به او دو هزار سکه بده.» شیخ علی‌خان که اصلا انتظار چنین چیزی را نداشت و حتی یک هزار سکه را هم برای جایزه دادن به شاعر زیاد می‌دانست، حرف کریم‌خان را زیر سبیلی رد کرد و چیزی نگفت؛ اما به شاعر هم چیزی نداد.

رفت و آمد شاعر نزد شیخ علی‌خان و پول ندادن او به شاعر هم چنان ادامه پیدا کرد و شاعر به نتیجه و جایزه‌ای نرسید. یک روز که شاعر خیلی از دست شیخ علی‌خان عصبانی شده بود، صدایش را بلند کرد و گفت: «آخر این چه وضعی است؛ شاه می‌بخشد، شیخ علی‌خان نمی‌بخشد! چرا جایزه‌هایی را که شاه برای من تعیین کرده، نمی‌دهید که ببرم به زخم‌های زندگی‌ام بزنم؟ صدای داد و فریاد شاعر به گوش کریم‌خان رسید. کریم خان شیخ علی‌خان را صدا کرد و گفت: «چرا این بنده‌ی خدا را اذیت می‌کنی و جایزه‌اش را نمی‌دهی؟» شیخ علی‌خان که فرصت خوبی به دست آورده بود، به کریم‌خان گفت: «قربان شما که مثل شاهان دیگر نبودید؛ از این بذل و بخشش‌ها نمی‌کردید؛ چه شد که یک باره روش کارتان را تغییر دادید؟» کریم‌خان گفت: «هنوز هم دوست ندارم پول خزانه‌ی کشورم را این جوری از بین ببرم. اما من می‌دانم که این شاعر خانه و زندگی ندارد. به جای این که پول کشور در خزانه راکد بماند، گفتم بهتر است که مقداری از پول‌های راکد مانده را به شاعر بدهم تا هم برای خودش خانه و مالی تهیه کند، هم به عده‌ای برای ساخت خانه و تهیه‌ی وسایل لازم پول برساند و این‌گونه در حد خودش گردش پول را به وجود آورد. بعد شاعر را صدا کرد و گفت: «جایزه‌ات پنج برابر شده؛ برو از شیخ علی‌خان پنج هزار سکه‌ات را بگیر.» شاعر به دیدن شیخ‌علی خان رفت. او برخلاف همیشه دیگر عذر و بهانه‌ای نیاورد و پنج هزار سکه را داد.

قلک کوچولو

اجازه ندهید پول زندگی شما را بچرخاند، بگذارید پول به شما کمک کند زندگی‌تان را بچرخانید . " جان رمپتون " دوستان خوبم سلام . امیدوارم که حالتون خوب باشد. قلک کوچولو این روزها اصلاً خوب نیست! او می‌گوید الان چند روزی میشه که بیمارم. فکر کنم منم ویروس گرفتم، "ممکنه نتیجه‌ی ماسک نزدن باشد." اگر یادتون باشد در مجله‌ی قبلی، قلک کوچولو به شما گفت: می‌توانید از طریق معلم سواد مالی مدرسه به من بگویید که در هر شماره‌ی مجله درباره‌ی چه موضوعی برای شما صحبت کنم. "به من نگویید که یادتان نیست، هنوز آنقدر پیر نشده‌ایم که آلزایمر داشته باشیم؟" معلم‌های شما موضوعات مختلفی را به من گفتند و من هم قرار شد در هر مجله یکی از موضوعاتی که شما دوست داشتید را انتخاب کنم. "خوشحال شدین که پیغام‌های شما را گرفتم درسته؟" و اما موضوع انتخابی امروز قلک کوچولو: سرنوشت درآمد "یا به عبارتی، پولی که در می‌آوریم چه آخر و عاقبتی دارد؟"

بچه‌ها همه‌ی ما آدم‌ها ، مقداری از درآمدمان را برای تأمین نیازهای خود و خانواده خرج می‌کنیم. "البته در این دوره زمانه و با این همه گرانی، می‌شود گفت: همه‌ی درآمدمان خرج می‌شود." از شما می‌خواهم فرض کنید درآمدمان بیشتر از خرید نیازهای‌مان بود، پس حالا هنوز مقداری پول داریم که می‌توانیم برای خرید خواسته‌هایمان خرج کنیم." اخ جون من که خواسته‌های زیادی دارم شما چه طور؟" لطفاً قدرت تخیل خود را پرواز دهید و حالا این دفعه فرض کنید با درآمدمان، به نیازها و تعدادی از خواسته‌هایمان رسیده‌ایم، ولی هنوز مقداری پول داریم. پس می‌توانیم پول اضافه‌ی خود را هم پس‌انداز کنیم. "واقعاً که خیلی تخیلی شد." دوستای خوبم می‌خواهم یک چیز خیلی مهم به شما یاد بدهم . این موضوع را همیشه به خاطر داشته باشید که ما باید تشخیص دهیم از میان خواسته‌های زیادی که داریم کدام مهم‌تر و آن خواسته را هنگام خرید انتخاب کنیم. " اولویت‌بندی یک اصل مهم در زندگی همه‌ی انسان‌ها است." مطمئن هستم که دلیلش را خودتان می‌دانید. " شما الان دیگر سواد مالی دارید. "

بچه‌ها من همیشه یک کارجالب می‌کنم . این‌که از خواسته‌هایم یک فهرست درست می‌کنم. "مثل لیست خرید مامان و باباها" بعد درباره‌ی هر کدام از خواسته‌ها حسابی فکر می‌کنم حتی بیشتر وقت‌ها ، دلایلم را برای خریدن یا نخریدن آن خواسته می‌نویسم. این کار به من کمک می‌کند که اگر برای خرید خواسته‌ام دلیل مناسبی نداشته باشم. "مثلاً خواسته‌ام فقط به این خاطر است که دوستم آن را دارد و من هم می‌خواهم داشته باشم. "با فکر کردن دوباره یا نوشتن دلیل نامناسب، به راحتی بتوانم آن مورد را از فهرست خواسته‌هایم حذف کنم. "به همین راحتی به همین آسانی." با این روشی که به شما یاد دادم شما خوب خرج کردن را یاد می‌گیرید و حتی از این طریق می‌توانید پس انداز هم داشته باشید. در مجله‌ی بعدی بیشتر درباره‌ی پس انداز با شما صحبت می‌کنم. خب دوستان گلم قلک کوچولو نیاز داره که کمی استراحت کند . پس تا ماه آینده خداحافظ، با آرزوی جیب پر از پول برای شما قلک کوچولو نویسنده: زهرا ناطق

چی بخوریم؟

گرانولا اگر بدانید گرانولابار چیست، می‌توانید خودتان درست کنید. میان‌وعده‌ای که تکراری نمی‌شود. خلاصه که اگر تنوع در خوراکی‌ها را دوست داشته باشید، عاشق گرانولابار می‌شوید. چیزی که می‌تواند صبحانه و عصرانه باشد؛ میان‌وعده‌ی دلبرانه‌ای به‌حساب می‌آید؛ با بدن‌مان مهربان است و مزه‌اش عالی‌ست. طرز تهیه گرانولا پیچیده نیست. در بیشتر دستورها جوی دوسر پرک، عسل یا شکر پیدا می‌شود. اما وقتی پای تکه‌های شکلات، میوه، آجیل و خرما به میان می‌آید، دیگر غوغا می‌کند. گرانولا بار را به‌دست می‌گیریم، گاز می‌زنیم و از صدای آن زیر دندان‌مان کیف می‌کنیم. گرانولابار چطور درست می‌شود؟

برای درست کردن گرانولابار حتما جو دوسر پرک لازم داریم. در سینی فر فویل پهن می‌کنیم و جو دوسر پرک را حدود 10 دقیقه در فر بگذاریم. طلایی و برشته می‌شود. بعضی‌ها دوست دارند بادام و نارگیل را هم در فر تفت دهند. فکر خوبی هم هست. هر چه بیشتر زیر دندان صدا کند، بیشتر دل ما را می‌برد. خرما را در غذا ساز می‌ریزیم تا یک‌دست شود. کره، شکر، وانیل و عسل را در تابه‌ی کوچکی می‌ریزیم تا کمی حرارت ببیند. ما که پیشنهاد می‌کنیم از کره بادام زمینی استفاده شود. شکر را هم حذف می‌کنیم. شیرینی عسل و خرما برای‌مان کافی خواهد بود.

حالا مواد را در تابه با جو و مغزی که تفت داده‌ایم، مخلوط می‌کنیم. برای این‌که حسابی دلربا شود، شکلات چیپسی یا تکه‌های شکلات، و میوه خشک را هم اضافه می‌کنیم. حالا در ظرفی فویل یا کاغذ روغنی می‌گذاریم. مواد را در فویل می‌ریزیم. با لیسک فشار می‌دهیم تا حسابی به هم بچسبند. دو ساعتی که در یخچال بماند، سفت می‌شود. بعد با چاقو برش می‌دهیم. گرانولابار آماده‌ی خوردن است.

گرانولا برای کم خونی و ضعف و خستگی بسیار مفید است و سرشار از ویتامین E است که باعث سلامت پوست، مو و ناخن شما می‌شود. بادام، بادام زمینی، سویا و سبزی‌هایی که برگ سبز دارند، منبع خوبی برای دریافت ویتامین E هستند... شکلات، موز، توت، هل، مغزهای مختلف و هیجان‌انگیز، عسل، خرما و جو دوسر، ترکیبی عالی هستند. انگار که همه‌ی خوش‌مزه‌ها در یک میان‌وعده جمع شده‌اند. ویتامین، فیبر، آهن و پروتئین را یک‌جا به بدن ما می‌رسانند. خلاصه که اگر تا حالا فکر می‌کردیم هر خوراکی خوش‌مزه‌ای برای سلامتی‌مان بد است، گرانولا خلافش را ثابت می‌کند.

داستانی از شاهنامه

قسمت دوم: انتقام کیومرث از دیو به کمک نوه‌اش هوشنگ در قسمت قبل، داستان شاهنامه را تا آن‌جا گفتیم که سیامک پسر کیومرث به دست دیو کشته شد. حال ادامه داستان: وقتی که خبرکشته شدن سیامک به کیومرث رسید، جهان در برابر چشمانش، سیاه شد. از تخت پادشاهی پایین آمد، دست بر سر زد و تن خویش را با انگشتان خود کند، با چشم‌هایی قرمز و دل سوگوار، گوشه‌نشینی در غاری را اختیار کرد لشکریانش از مرد و زن گرفته تا مرغان و پرندگان و جانورانی که دوستش داشتند، اندوهگین شده، دور هم جمع شدند و غار او را در میان گرفتند. یک سال همچنان سوگوار در کنار غار نشستند تا خدای بزرگ پیامی به کیومرث فرستاد . سروش خجسته به کیومرث گفت: پروردگارت سلام می‌رساند و می‌فرماید بیش از این غمگین نباش، سپاهی بساز و به فرمان من، آن دیو بدنهاد و بدکار را نابود کن و روی زمین را از پلیدی او پاک کن.

کیومرث وقتی سخنان سروش خجسته را بشنید سر به سوی آسمان کرد خدا را یاد نمود و با دیگر مردمان برای انتقام سیامک سوگند خورد. سیامک پسری با هوش و با فرهنگ به نام «هوشنگ» داشت و کیومرث برایش بسیار احترام قائل بود و وقتی که کیومرث برای جنگ با دیو، تصمیم خودش را گرفت، هوشنگ را پیش خود فراخواند و هر آن‌چه که گفتنی بود برایش بازگو کرد و راز سروش خجسته را نیز بر او فاش ساخت. سپس به او گفت که من لشکری فراهم می‌سازم و می‌خواهم که تو پیشرو و سالار آن باشی چرا که من پیر شده و رفتنی هستم وقتی که هوشنگ قبول کرد کیومرث به تمام موجودات پیرو خود از انسان گرفته تا حیوانات و پریان، پیام فرستاد. دیری نگذشت که لشکر فراوانی از انسان و حیوان و پریان دور او جمع شدند. تمامی مرغان و گوسپندان، پلنگان، شیران، ببران و حتی گرگ‌ها هم به فرمان او گردن نهادند و کیومرث در میان‌شان قرار گرفت و چون لشگر فراهم و آماده شد، هوشنگ سالار و فرمانده ایشان گشت. خبر به دیو سیاه رسید که کیومرث به سرداری هوشنگ با لشکری از شیر، ببر، پلنگ، پریان و سپاهیانش به سوی تو می‌آید. دیو آن‌چنان خشمگین شد که طوفان بزرگی از خاک به راه انداخت به گونه‌ای که آسمان پر از خاک شد، خاک همه جا را فراگرفت و در این فرصت دیوان حمله را آغاز کردند. دو لشگر، با هم درگیر شدند و غوغائی از نعره‌ها و فریادها به پا شد. در میان جنگ و خونریزی، چشم هوشنگ به دیو سیاه افتاد، از میان سپاهیان خودش را به او رسانید و او را به چنگ گرفته و بالای سر خود برد و محکم بر زمین کوبید و بلافاصله سرش را از تنش جدا کرد. بعد از جنگ و پیروزی بر دیو سیاه و لشکریانش، روزگار کیومرث پیر، پس از سی سال حکومت داری، به سر رسید و عمرش پایان یافت. فردوسی این داستان را با این بیت به پایان رسانده است که: جهان، سر به سر، فسانه است و بس نماند بد و نیک، بر هیچ‌کس روح فردوسی شاد و روانش گرامی باد.

تاریخچه‌ای از سفالگری

فکر ساخت ظروف سفالی مربوط به زمانی است که بشر به دنبال راهی برای فاسد نشدن مواد غذایی بود. زمانی که انسان‌ها در دشت زندگی می‌کردند و به خاصیت شکل‌گیری و چسبندگی گل رس پی بردند، ظرف‌های سفالی را به شکل‌های مختلف ساختند. اولین نمونه‌های سفال مربوط به هشت هزار سال قبل میلاد مسیح است که با دست و در کنار آتش ساخته می‌شد. برخی معتقدند که اولین چرخ‌های سفالی در قرن چهارم پیش از میلاد ابداع شد و تحولی عظیم در صنعت سفالگری به وجود آورد. پس از آن این هنر رونق گرفت و استفاده از رنگ‌های متنوع و زیبا در لعاب‌های ظروف سفالی این هنر به اوج خود رسید.

مناطقی که سفالگری در آن‌ها رواج دارد

لالجین همدان، میبد یزد، شهرضای اصفهان، زنوز آذربایجان، کوزه کنان آذربایجان، کلپورگان سیستان و بلوچستان، جویبار مازندران و سیاهکل گیلان. در هر یک از این مکان‌ها سفال‌های مخصوص به خود وجود دارد و تفاوت اندک در نوع مواد اولیه باعث تفاوت رنگ و طرح آن‌ها می‌شود و این موضوع سبب شده که محصول هر منطقه به راحتی از منطقه‌ای دیگر قابل تشخیص شود.

مراحل ساخت سفال

• آماده کردن گل: که شامل ورز دادن گل قبل از شروع کردن به کار است.
• شکل دادن: بعد از ورز دادن، گل برای کار آماده شده و با استفاده از چرخ یا به طریق دستی به آن فرم می‌دهند.
• تزئین: بعد از این‌که شیء مورد نظر ساخته شد با استفاده از روش‌های تزئین مختلف، به زیبایی و جلوه‌ی آن اضافه خواهد شد.
• حرارت دادن: در مرحله‌ی نهایی، شیء ساخته شده را در کوره حرارت می‌دهند.

فواید کار با سفال

• گل خاک رس سبب ایجاد روحیه لطیف در شما می‌گردد.
• دست زدن به خاک رس و گل سفالگری برای پوست مفید است.
• یک راهکار مناسب و عالی برای پرورش خلاقیت‌ها و استعداد‌هاست.
• هنر سفالگری ورزش مناسبی برای ذهن و بدن به شمار می‌رود.
• سفالگری یکی از مناسب‌ترین روش‌ها برای کاهش استرس و اضطراب است.
• از این هنر می‌توانید به عنوان یک فعالیت لذت‌بخش در کنار دوستان خود و در اوقات فراغت خود بهره‌مند شوید.