به اهتمام رحمت سیفی والدین میخواهند فرزندانی شاداب، دارای اعتماد به نفس و مسئولیت پذیر تربیت کنند. اما تمامی آنها از یک روش تربیتی یکسان پیروی نمینمایند. امروزه بر اثر پیشرفت علوم انسانی میدانیم که دوران کودکی بر موفقیتهای بعدی فرد تأثیری تعیینکننده دارد و عملکرد والدین در این دوران سنگ زیر بنای سلامت روانی و اجتماعی کودک محسوب میشود. بچهها در اثر سبکهای تربیتی مختلف، ویژگیهای شخصیتی و رفتاری متفاوتی از خود نشان میدهند. مثلأ ممکن است احساسات خود را بیاعتبار کنند و در تنظیم عواطف خود دچار مشکل شوند. دانسته و یا علاقهمند شوند که کورکورانه از مراجع قدرت پیروی نموده یا لوس و پرتوقع شده و در سازگاری با محیط و کودکان دیگر دچار مشکل شوند. شاید هم دارای عزت نفس بالایی شده و بتوانند عواطف خود را تنظیم کرده و با همسالان خود ارتباط خوبی برقرار نمایند.
انواع سبک فرزند پروری
بر اساس بررسیهای بامیرند روانشناس معاصر، شیوههای فرزندپروری والدین را میتوان بر اساس دو محور طبقهبندی کرد. توقع، کنترل و درخواستهایی که والدین از فرزند خود دارند و میزان حمایت و پذیرشی که آنها از فرزندشان به عمل میآورند. از برخورد این دو محور چهار شیوهی تربیتی به وجود میآید:
- شیوهی تربیتی استبدادی، زورگویی و والد ناراضی
- شیوهی تربیتی آسانگیر یا بیعنان
- شیوهی تربیتی رها شده، بیتفاوت و بیاعتنا
- شیوهی تربیتی مقتدرانه همراه با راهنمایی عواطف
سبک تربیتی مستبدانه و والدین ناراضی
توقع فرمانبرداری بیقید و شرط، برخوردهای تنبیهی و خشن، نداشتن ارتباط کلامی دوطرفه و عدم استقلال کودک از جمله ویژگیهای این والدین است. در این روش تربیتی هنگامی که کودک عواطفش را ابراز میکند چه مؤدبانه باشد و چه نباشد او را توبیخ و مجازات میکنند. والدین باور دارند که عواطف منفی را باید کنترل کرد و معتقدند که اساسأ عواطف، انسان را ضعیف میکند. آنها به جای تلاش برای درک عواطف فرزندانشان بر رفتار پیرامونی عواطف متمرکز هستند. برای نمونه، اگر کودکی از خشم پاهایش را محکم به زمین میکوبد ممکن است مادری بی آنکه دریابد که چه چیزی فرزندش را تا این حد خشمگین کرده است به دلیل رفتار ناخوشایند فرزندش، او را تنبیه کند یا ممکن است پدری، پسرش را به دلیل عادت آزاردهندهی گریه کردن پیش از رفتن به رختخواب سرزنش کند، بیآنکه اصلأ ارتباط بین اشکهای پسر و ترس او را از تاریکی در نظر بگیرد.
محصول تربیتی خانوادههای استبدادی
محصول تربیتی خانوادههای استبدادی، به بار آمدن فرزندانی خشمگین و بدبین نسبت به جهان و افراد جامعه است که با دیگران سازگاری کمی دارند. آنها تصویر ضعیفی از تواناییهای خود داشته و اعتماد به نفس پایینی دارند. آنها وابسته به والدین و منفعل هستند و باور دارند که احساساتشان اشتباه، نامناسب و بیاعتبار است و به راحتی نمیتوانند به تشخیص خود اعتماد کنند. آنها در تمرکز کردن، یادگیری و سازگاری با همسالان خود مشکل دارند. به دلیل رفتار والدین خود صمیمیت عاطفی را پرخطر دانسته و در برخورد با دیگران از شیوهی خشونت، تحقیر و طرد استفاده میکنند.
سبک تربیتی آسان گیر و بدون چارچوب
دادن آزادی زیاد، پذیرش بیقید و شرط فرزند، فقدان جهتدهی و شکلدهی رفتار و تنها حمایتکننده بودن از ویژگیهای اینگونه والدین است. آنها به فرزندشان یاد نمیدهند که چگونه مشکلات را حل کند یا عواطف دشوارش را مدیریت نماید. بسیاری از پدر و مادرهای این سبک تربیتی در برقراری محدودیتهای منطقی دچار مشکل هستند. این والدین به نام پذیرش بیقید و شرط میگذارند فرزندشان به هر شکل نامناسبی که میخواهد عواطفش را ابراز کند. کودک خشمگین، خشن میشود و با سخنان یا رفتارش به دیگران صدمه میزند یا کودک غمگین، به طرز تسلاناپذیری گریه میکند و نمیداند چگونه خود را آرام سازد. در نتیجه فرزندانی ناپخته و بدون احساس مسئولیت بار میآیند. این بچهها همواره همرنگ جماعت شده و قدرت مدیریت و رهبری ندارند. آنها در تنهایی، با اضطراب و ترس خود دست و پنجه نرم میکنند و همیشه خود را بدون تکیهگاه میبینند. این کودکان در مدرسه موفق نیستند، نشانههای اجتماعی را به راحتی درک نمیکنند و در دوستیابی و حفظ دوست دچار مشکل هستند.
سبک تربیتی والدین بی اعتنا و بیتفاوت
غافل بودن از وضعیت فرزند، وقت نگذاشتن برای او و متوجه خود بودن از ویژگیهای این والدین است. طبق نظریهی شناختی و رفتاری بزرگسالانی که توسط والدهای نیازمند و بیتوجه بزرگ شدهاند، ممکن است در رویارویی با عواطف فرزندانشان دچار مشکل بیتفاوتی شوند. آنها که در ارتباط با فرزند خود خیلی زود خسته میشوند، نیازهای حقیقی فرزندشان را نادیده گرفته و اجابت درخواست آنها را غیرممکن میدانند؛ در چنین موقعیتهایی، پدرها و مادرها یا احساس سرخوردگی میکنند یا فکر میکنند که مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاند و در نتیجه ناراحتی فرزندشان را دست کم گرفته یا نادیده میگیرند. از آنجا که مادرها و پدرهای بیاعتنا اغلب لبخند و خوشاخلاقی را به احساسهای منفی ترجیح میدهند، در سبک گرفتن عواطف منفی فرزندشان استاد هستند، برای نمونه ممکن است سعی کنند که کودک غمگین را قلقلک بدهند، یا ناراحتیهای کودک خشمگین را به سخره بگیرند. در نتیجه این سبک تربیتی، فرزندان اغلب تکانشی بار میآیند، رفتارهای بزهکارانه دارند، دچار انحرافات اخلاقی میشوند و ممکن است به مواد مخدر یا الکل اعتیاد پیدا کنند. آنها از احساسات خود میترسند، در تصمیمگیری مشکل دارند و به قضاوتهای خود اعتماد نمیکنند.
سبک تربیتی مقتدرانه و والدین راهنمای عاطفه
دراین شیوهی تربیتی، والدین گرم و قاطع هستند و با داشتن هنجارها و ارزشهای مشخص، انتظارات متناسب با تواناییها و نیازهای تحولی کودک دارند. به استقلال فرزند خود بها میدهند و با فرزندشان گفت و گوهای منطقی، روشن و صمیمی دارند. آنها به فرزند خود مسئولیت میدهند و کودک خود را با یک رفتار اشتباه طرد نمیکنند، بلکه خطاها و اشتباهات را جزئی از واقعیت انکارناپذیر او میدانند و اگر رفتار اشتباهش را زیر سؤال میبرند به جنبههای مثبت او نیز اشاره و تأکید دارند. این والدین نسبت به عواطف خود و عزیزانشان به شدت هشیارند. آنها ارزش عواطف منفی فرزند خود را درک کرده و آن را فرصت خوبی برای صمیمیت با او میدانند و در عین حال میکوشند به او یاد بدهند که احساسات منفی مثل خشم را به شیوهی غیر مخرب نشان دهد. این والدین نمیترسند که در حضور فرزندشان عواطف خود را نشان دهند. هنگامی که غمگین هستند میتوانند گریه کنند یا میتوانند جدی شوند و به فرزندشان بگویند که چرا عصبانی هستند و به این ترتیب الگوی مناسبی برای فرزندشان میباشند.
پنج گام برای انجام سبک تربیتی راهنمای عاطفه
- نسبت به عواطف کودک هوشیار باشید.
- عاطفه را فرصتی برای صمیمیت و آموزش ببینید.
- با همدلی به گفتههای کودک گوش کنید و به احساسات او اعتبار ببخشید.
- به کودک کمک کنید تا بر عواطف خود نام بگذارد.
- ضمن کمک به کودک برای حل مسئله، حد تعیین کنید.