کودکان عشایری، بچههایی آرام، مؤدب و متین هستند که آرزوهای کوچکی دارند. زمانی که به پای حرفهای کودکان عشایری بنشینید متوجه خواهید شد که همهی آنها دنیایی متفاوت از آنچه در فکر ماست، در ذهنشان دارند. کودکان عشایری آرزوهای کوچک با قلبهای بزرگ دارند. متأسفانه وضعیت تحصیل برای کودکان عشایری بسیار نامطلوب است، حتی برای دروس تخصصی در دورههای راهنمایی و متوسطه با کمبود معلم مواجه هستند. کلاس درس آنها از یک چادر سیاه، گلیمی که روی آن مینشینند و یک تخته سیاه تشکیل شده است. در این مقاله قصد داریم شما را تا حدودی با زندگی کودکان عشایری و مشکلات آنها آشنا کنیم.
مدارس عشایری به روایت معلمان
همانطور که کودکان عشایری تصویری متفاوت از دنیا نسبت به کودکان شهری دارند، معلمان عشایر نیز نسبت به معلمان دیگر تصویر متفاوتی دارند. در نگاه معلمان عشایر میتوان نگرانی نسبت به آیندهی کودکان عشایری را دید. این معلمان تسهیلات خاصی برای تدریس در عشایر دریافت نمیکنند بلکه تنها انگیزهی آنها برای درس دادن به کودکان عشایری، استعداد و ذوقی است که در چشمان کودکان عشایری برای درس خواندن میبینند. همچنین یکی دیگر از دلایلی که باعث ایجاد انگیزه در معلمان عشایر میشود این است که خود این معلمان نیز در همین مدارس عشایری درس خواندهاند و به نوعی کودکی خود را در چشمان مشتاق کودکان عشایری میبینند. مدرسهی شهید پناهی یکی از مدارس ساختمانی عشایر است که حتی از امکانات اولیه نیز محروم است ولی با این حال در گوشهی راهرو این مدرسه یک کمد کوچک از حداقل امکاناتی که یک مدرسه باید داشته باشد، وجود دارد. این کمد شامل یک طبقه کتابخانه، یک طبقه توپ و وسایل ورزشی، یک طبقه بازی فکری و یک طبقه هم مربوط به کتابهای کمک آموزشی است. خانم پناهی معلم مدرسه شهید پناهی است که هیچ محدودیتی برای درس دادن ندارد و هر زمان و هر روزی که کودکان عشایری نیاز به تمرین و مطالعه داشته باشند، حضور دارد بدون آن که برای کارش تسهیلاتی دریافت کند یا انتظاری داشته باشد.
معلم شدن یکی از آرزوهای این کودکان عشایری
خانم پناهی کودکان عشایری را همانند فرزندان خود میبیند و دربارهی تجربهای که در مدرسههای عشایر داشته میگوید زمانی که من دانش آموز بودم همه عشایر و کوچنشین بودند و مدارس ساختمانی هم وجود نداشت. معلمهای عشایر نیز همراه ما کوچ میکردند و از آنجایی که مانند امروز ماشین برای حمل نبود، گاهی اوقات حتی هفتهها جابهجایی و کوچ ما طول میکشید و کلاسهای درسمان نیز در همان وضعیت تشکیل می شد. در کلاس خانم پناهی هر شش پایهی تحصیلی ابتدایی وجود دارند و این موضوع کار خانم پناهی را برای تدریس سختتر میکند. البته کودکان عشایری در پایهی ششم به خانم پناهی برای تدریس مقاطع پایینتر کمک میکنند، زیرا معلم شدن یکی از آرزوهای این کودکان عشایری است. مدرسهی شهید پناهی تنها مدرسهی ساختمانی عشایری موجود در روستای شهرک قتلو از توابع شهرستان اقلید فارس است که مشکلات زیادی دارد چه برسد به مدارس سیار و چادری عشایر که چالشها و مشکلات خاص خود را دارند. یکی از مشکلات بسیار مهم مدارس عشایر سیار و چادری، مسافت طولانی است که کودکان عشایری باید برای رسیدن به مدرسه طی کنند. بعضی از این کودکان عشایری برای این که به مدرسه برسند باید چند کیلومتر از دل دشت پیاده روی کنند که متأسفانه همین موضوع باعث میشود خیلی از کودکان عشایر که استعدادهای فوقالعاده ای نیز دارند از درس خواندن محروم بمانند و صدایشان نیز به کسی نمیرسد.
مشکلات مدارس عشایری از دیدگاه معلمان عشایر
از دید معلمان عشایر یکی از مهمترین مشکلات کودکان عشایری در مدرسه، نبود فضای مناسب و مکان کافی برای دانش آموزان است، چرا که نمیتوان دانش آموزان شش پایهی تحصیلی را زیر یک چادر کوچک کنار هم قرار داد. هنگام سرما هیچ وسیلهی گرمایشی برای کودکان عشایری وجود ندارد و در صورت درخواست یک بخاری نفتی که اکثر مواقع خراب است را در اختیار آنها قرار میدهند. همچنین در مدارس چادری عشایر هنگام بارش باران همه چیز به هم میریزد، نوشتهها و نقاشیهای کودکان عشایری که با کلی ذوق و شوق آنها را به چادر چسباندهاند از بین میروند. از دیگر مشکلات مدارس چادری عشایر میتوان به نبود سرویس بهداشتی و آب آشامیدنی، نبود اردو یا برنامهی تفریحی برای کودکان عشایری، نبود کیت آموزشی و بودجه برای تهیهی آن و بسیاری از مشکلات دیگر اشاره کرد.
آروزهای کوچک و قلبهای بزرگ کودکان عشایری
کودکان عشایری، بچههایی بسیار آرام، مؤدب و متین هستند که وقتی با آنها دربارهی آرزوهایشان صحبت میکنیم، متوجه میشویم که چه دنیای عجیبی دارند. یکی از آنها در آروزی ساختن یک درمانگاه است تا وقتی کسی به بیماری آنفولانزا مبتلا میشود مجبور نباشد با تب 40 درجه، مسافت طولانی را برای رسیدن به نزدیکترین درمانگاه طی کند. دیگری در آرزوی خریدن یک عروسک است که با آن بازی کند. یکی از کودکان عشایری آرزو دارد مدرسشان نیمکت داشته باشد تا دیگر مجبور نباشند روی گلیم سرد و نازک کف کلاس بنشینند و بزرگترین آرزویی که دارد این است که وقتی بزرگ شد مملکت را آباد کند تا بقیهی کودکان عشایری در محیطی بهتر درس بخوانند. کودکان عشایری آنقدر آرام و زیبا هستند که میتوان در چشمانشان دشت بکان و در صدای دلگرم و دلنشینشان وقتی ترانههای قشقایی را میخوانند، ریشههای تاریخ یک فرهنگ را مرور کرد. کودکان عشایری سرشار از استعداد و انگیزه برای پیشرفت هستند ولی هیچ امکاناتی برای ترقی ندارند، که این یکی از دلایل افت و ترک تحصیل آنها میباشد.
نقش معلم در جامعهی عشایری
معلمان عشایری تنها افراد فرهنگی هستند که در بین مردم عشایر به طور مستمر زندگی میکنند و با همهی دردها و مشکلات آنها آشنا هستند. همچنین میتوان گفت معلم عشایر تنها فرد وابسته به دولت است که در میان مردم و کودکان عشایری حضور دارد و در حقیقت یک پل ارتباطی برای حل مشکلات بین مسئولان دولت، مردم و کودکان عشایری است. معلمان عشایر علاوه بر تدریس و انجام وظایف خود، عضو گروههای مقاومت ایل، شورای اسلامی و سوادآموز بزرگسالان نیز میباشند. معلمان عشایر همچنین در بین مردم عشایر نقش روحانی را نیز ایفا میکنند و پاسخ سؤالات شرعی و احکام اسلامی را به عشایریها میرسانند.
سخن آخر
عشایر از قشرهای بسیار ضعیف و محروم جامعه هستند که کمترین کار دولت برای آنها این است که مدرسهای با حداقل امکانات اولیه برای آنها فراهم کند. آموزش و پرورش با تربیت کودکان عشایری به عنوان معلم میتواند بعد از فارغالتحصیلی از آنها برای مدارس عشایر استفاده کند و مشکل کمبود معلم عشایر را نیز بر طرف کند.